جدول جو
جدول جو

معنی کاکای قزوینی - جستجوی لغت در جدول جو

کاکای قزوینی
(یِ قَزْ)
شاعری است. صادقی کتابدار در مجمعالخواص آرد: در ظاهر چیانی وش وگرده یقه پوش ولی در باطن خیلی هموار و آدمی صفت بود. در اوایل به هجو تمایل داشت و افکار دقیقی از خود ابراز میکرد ولی عاقبت به معقول رغبت نمود و در آن باب نیز سخنان بدیعی گفت این ابیات از او شهرت دارد:
گر کنم بیطاقتی سویم کم اندازد نظر
هر که بدمستی کند ساقی می اش کمتر دهد
بوالهوس را زود از سر وا شود غوغای عشق
تهمت آلودی که گیرد شحنه زودش سر دهد.
#
مجنون تو با اهل خردیار نباشد
غارت زده را قافله در کار نباشد.
و آذر در آتشکده چنین آرد: ظاهراً از اوباش و باطناً مردی آدمی معاش لیکن بهجو مایل طبعش خالی از متانتی و اسمش خالی از غرابتی نیست و لفظ کاکا معلوم نیست که اسم یا لقب یا تخلص باشد به هر تقدیر این شعر از او دیده و نوشته شد:
وعده قتلم به فردا آن پری پیکر دهد
باز میترسم که فردا وعده دیگر دهد.
(آتشکده چ شهیدی ص 233)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تِ یِ قَزْ)
علی بن عمر بن علی شافعی ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن وابوالمعالی و معروف به دبیران و کاتبی قزوینی و موصوف به علامه از اکابر علما و حکما ودانشمندان رصد و ریاضیات شافعیه که به منطق و هندسه و فنون حکمت عارف و در آلات رصدیه ماهر و متبحر بود و از اساتید معقولی علامۀ حلی و قطب الدین محمود شیرازی و از تلامذۀ خواجه نصیر طوسی و از کسانی بوده که در سال ششصد و پنجاه و هفتم هجرت بحسب پیشنهاد خواجه به امر هلاکوخان برای کمک و شرکت در عمل رصدخانه در مراغه احضار شده بودند و کاتبی در قزوین تدریس کرده و حوزۀ درس او مجمع افاضل بوده و به تشیع هم رغبتی وافر داشته تا روزی مسائل بسیاری از مشکلات کلامیه از خواجه در حالتی که در مهیای سواری بوده پرسیده و خواجه نیز در همان حال همه آنها را جوابی شافی داد. پس کاتبی خیال کرد کسی که فهم و ذکاوت و احاطه وجودت او بدین پایه باشد دور نباشد که امر مذهب را نیز با امثال این گونه مطالب عالیۀ دور از افهام عامه مشتبه سازد، پس بدین خیال فاسد از آن حزم و رغبت مفرط که به تشیع داشته منصرف گردید و از مصنفات کابتی است:
1- بحرالفوائد فی شرح عین القواعد که شرح مزجی کتاب عین القواعد مذکور ذیل است.
2- جامعالدقائق فی کشف الحقائق در منطق و کتابی است بزرگ و حاوی تمام اصول و فروع علم منطق است.
3- حکمهالعین که مباحث الهیات و طبیعیات حکمت را جامع است و اکابر فریقین حواشی و شروح بسیاری بر آن نوشته اند و علامۀ حلی نیز شرحی بنام ایضاح المقاصد بر آن نوشته.
4- الشمسیه در منطق که برای خواجه شمس الدین صاحب دیوان جوینی تألیف کرده و ملاسعد تفتازانی و قطب الدین رازی محمدو دیگر اکابر شروح بسیاری بر آن نوشته اند و شرح قطب الدین به تحریر القواعد المنطقیه فی شرح الشمسیه موسوم و معروف ترین شروح شمسیه است و بارها در ایران و غیره چاپ شده از کتب درسی طلاب است.
5- عین القواعد در منطق و حکمت.
و وفات کاتبی در سال 675 هجری قمری واقع گردید و در قاموس الاعلام کاتبی را ’کاشی’ نوشته و آن اشتباه و یا سهوالقلم کاتب است. (ریحانه الادب ج 3 ص 336). و نیز رجوع شود به کشف الاسرار و روضات الجنات ص 610 و هدیهالاحباب ص 222 و قاموس الاعلام ج 6 ص 4568 و غیره و تاریخ مفصل مغول ص 503
لغت نامه دهخدا
(یِ قَزْ)
قاضی عثمان... مداح خواجه فخرالدین مستوفی عم زادۀ حمدالله مستوفی بوده وکتابی موسوم به رضی نامه بالغ بر پنج هزار بیت در هجو پسر عموی خود قاضی رضی الدین داشته است. از اوست:
صبحدمی که از گلت برفکنی کلاله را
چشم و رخت خجل کند نرگس مست و لاله را
گر ز خیال چهره ات عکس فتد به جام می
مستی چشم مست تو مست کند پیاله را
حور ندیده ای ببین صورت خود در آینه
خرمن مشک بایدت بازگشا کلاله را
حور ز خوان وصل تو چاشنیی اگر چشد
تحفه به قدسیان برد از لب تو نواله را...
هست ’نظام’ آن تو، بندۀ توبه جان تو
قاضی عاشقان تو کرد سجل قباله را.
(از تاریخ گزیده چ عبدالحسین نوایی صص 741-742)
لغت نامه دهخدا